"معنویت"، قدرت است (انسان، چگونه انسان می شود؟)
اعتکاف رجبیه خواهران و دختران _ میلاد امیرالمومنین ع و دهه فجر _ ۱۴۰۱
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت خواهران و دختران عزیزم سلام عرض میکنم.
اولاً به شما تبریک میگویم مخصوصاً به جوانترها که در این سن و در این شرایط مفهوم اعتکاف و روزه و خلوت با خداوند را دارید تجربه میکنید. این چیزی است که اکثر مردم دنیا این تجربه را ندارند و نخواهند داشت. کسی از دوستان میداند معنی کلمه "اعتکاف" چیست؟ خلوتگزینی؟ نه. ریشه اعتکاف در زبان عربی عکوف است که این دوتا معنا دارد که ضد هم است ولی مصداق آن عملاً یکی میشود. هر دو معنا هم در قرآن آمده است. یک معنای عکوف یعنی قطع کردن، قیچی شدن، پشت کردن. یک معنا هم عکس این است یعنی متصل شدن، و خود را در یک چیزی غرق کردن. حالا این دو معنا ظاهراً خلاف هم است به نظرتان چطوری میشود که این دوتا با هم یک جا جمع میشود؟ معنی اعتکاف این است که تا میتوانید از هرچه غیر از خداست جدا بشوی و بکَنی، و به خدا تا میتوانید نزدیک بشوی و به سقف هستی و آسمان بچسبی. این اعتکاف سه چهارتا عبادت با هم است. روزه است، نماز است، ذکر است، فکر است، فرمودند در این ایام بطور خاص هیچ کس حق ندارد سر هیچ چیزی با هیچ کسی دعوا کند، جروبحث کند، عصبانی نباید بشوید، راجع به مسائل دنیا که چه کسی چقدر پول دارد؟ چقدر خانه دارد؟ چه کسی چقدر زشت است قشنگ است؟ چه کسی چقدر زمین دارد؟ طلا دارد؟ پردههای خانه فلانی را دیدی؟ حق ندارد راجع به این چیزها صحبت کند. مشاجره سر هیچی نباید بکنید. دعوا به هیچ وجه. میدانید که وقتی آدم در حج محرم میشود در آن چند روزی که احرام میبندید میدانید حتی اگر پشه بخواهد شما را نیش بزند شما حق ندارید بکشید فقط باید از خودتان دفاع کنید بزنید برود. از درخت نباید بکَنید. یعنی احترام به زندگی، زندگی یک برگ. حضرت فاطمه(س) فرمودند اگر روزه میگیرید و بعد از روزه مثل قبل از روزه هستید آنچه شما گرفتهاید روزه نبوده است یعنی روزه فقط تشنگی و گرسنگی نیست آن خیلی مهم است. چون اکثر مردم در دنیا شکمو هستند یعنی اصلاً حاضر نیستند گرسنگی و تشنگی تحمل کنند، این که شما فاصله بین ناهار و شامتان را چند ساعت بیشتر کنید روزه میشود. همین را هم حاضر نیستند انجام بدهند یعنی دنبال شکمشان راه میافتند. بر خودشان کنترل ندارند. روزه انسان را قوی میکند. میگوید گرسنه هستم میتوانم بخورم میخواهم بخورم ولی نمیخورم. حیوانات نمیتوانند این کار را بکنند. حیوان وقتی گرسنه میشود غذا هست دیگر نمیتواند نخورد. انسانهایی هم که میتوانند روزه بگیرند ولی نمیگیرند از این جهت خیلی به آن موجودات شبیه میشوند. اما اگر کسی مخصوصاً دختربچههایی که تازه بالغ هستند که بعضیهایشان هم امروز اینجا در اعتکاف هستند و این خیلی توفیق بزرگی است خوشا به حالتان، روح اینها بزرگ است. اولاً یک چیزی به دختر خانمها بگویم دخترها زودتر از پسرها بالغ میشوند. میدانید معنی آن چیست؟ یعنی دختر به بلوغ معنوی زودتر از پسر میرسد. دختر در 9 سالگی به بلوغ معنوی میرسد میتواند خدا را بفهمد مخاطب خدا قرار میگیرد. پسر طفلکی تا 15 سالگی هم نمیفهمد. پسرها چند سال دیرتر از دخترها این مسائل را میفهمند. خداوند با دختران زودتر از پسران وارد گفتگو شده، یک چیزهایی از دختر 9 ساله – 10 ساله میخواهد که 4- 5 سال بعد از پسرها میخواهد. با این که ظاهراً بنیه جسمی پسر از دختر قویتر است و زورش بیشتر است ولی معلوم میشود که عقل معنوی او دیرتر از دختر بالغ میشود. روزه، اعتکاف برای این است که شما را قوی و عزیز کند. کسانی که عزیز باشند ذلت نشان ندهند که ارتباطشان با خداوند قوی باشد. هرکس با خداوند مرتبطتر و متصلتر است در برابر مسائل دنیوی قویتر و عزیزتر است. میدانید عزت و ذلت از مسائل شخصی شروع میشود. تو که اینقدر عزت داری که در برابر شکمت ذلیل نمیشوی. تشنه هست آب هست نمیخوری. عزت و قدرت از اینجا شروع میشود. خودتان اینجا سه روز آمدید و خودتان خودتان را حبس و حصر کردید یک چیزی که اصلاً بر شما واجب نبوده و مستحب است، خودتان بر خودتان واجب کردید عزت و قدرت از اینجا شروع میشود. کسی که روزه میگیرد در برابر تحریم اقتصادی قوی است. یک وقتی آن موقعها آمریکا گفت ما همه شما را تحریم میکنیم و میکشیم، الآن مردم خودشان 60 میلیون مردم گرسنه دارند که هر روز باید کوپن نان بدهند تا شب سیر باشند. کرونا آنجا تمام شده هنوز آمریکا و ژاپن روزی 400- 500تا کشته میدهند. بعد آنها به ما میگفتند واکسن و علم و... خودِ دختران و پسران ایرانی 7 نوع واکسن ابداع کردند آدمهای حقیر و ذلیلی که ما اینجا در حکومت و بیرون حکومت داشتیم که مرتب میگفتند آنها میفهمند ماها نمیفهمیم آنها شعور دارند ما شعور نداریم، آنها میتوانند ما نمیتوانیم، این ذلت و عزت میدانید از کجا شروع میشود؟ از همین مسائل شخصی شروع میشود. امام(ره) به آمریکا گفت تو ما را از گرسنگی میترسانی؟ ما خودمان در سال یک ماه، خودمان را گرسنگی میدهیم. ما را از چه میترسانی؟ حالا من بعضیها را میشناسم که هر سال خود این سه ماه رجب و شعبان و رمضان را روزه میگیرند. حتی بعضیها کل سال را روزه میگیرند. خود انقلاب محصول عزت یک عدهای بود. امام(ره) میگفت اگر به خدا وصل شدید چون او عزیز است «هو العریز» عزت مطلق است شما عزیز میشوید. او چون قادر مطلق و قدرت مطلق است شما قوی میشوید/ خدا چون جمیل است، زیبای مطلق است، هرکس به خدا وصل بشود زیبا میشود روح او زیبا میشود و همه او را دوست دارند. از امام(ره) بزرگترین استقبال تاریخ را کردند و بزرگترین بدرقه و تشییع جنازه تاریخ از ایشان شد. چطوری این همه قاسم سلیمانی را دوست داشتند؟ این عزت و این محبوبیت برای چه آمد؟ هرکس به خدا بیشتر وصل بشود همانطور که خدا معشوق مطلق است و محبوب است این محبوب میشود، خدا عزیز است این هم عزیز میشود و الا اگر به خدا وصل نباشیم مثلاً در همین دعایی که گفتند در اعتکاف بخوانید هست اگر گفتند به خدا وصل شوید چون غنی مطلق اوست، غیر از خدا همه فقیر و همه محتاج او هستند هرچه داریم برای اوست، او به ما داده و از ما هم میگیرد. همین بدن من و شما هم برای ما نیست. همین هم از ما میگیرند ما بدون این بدن وارد عوالم بعدی میشویم. این بدنها چند سال دیگر میپوسد و از بین میرود. هیچ چیز برای ما نیست هرچه هست برای اوست او به ما میدهد. «إنّا لله» یعنی چه؟ یعنی ما برای او هستیم، ما برای خدا هستیم برای خودمان هم نیستیم «و إنّا إلیه راجعون» یعنی همین الآن ما در حال برگشتن به سوی او محضر خدا هستیم. الآن داریم به سوی او برمیگردیم. همه ما میمیریم، همه ما با خداوند ملاقات خواهیم کرد منتهی نه با این چشم، چون خدا مادی نیست، هرکسی در دنیا هرطوری خودش را ساخته، با همان خدا روبرو میشود. بهشت و جهنم ما همین چیزهایی است که ما الآن داریم میسازیم. از قبل بهشت و جهنم ما را کسی نساخته، ما همین الآن داریم بهشت و جهنم خودمان را میسازیم. همه اینها در همین دعاهاست. این حرفها از دهان بنده بزرگتر است من دارم آنچه را که رهبران الهی ما گفتهاند عرض میکنم.
شما با روزه، با نماز، با ذکر خدا، قوی میشوید. عزیز میشوید. دیگر تن به ذلت نمیدهید. کسی که اعتکاف میکند دیگر بخاطر شکمش تسلیم نمیشود و ذلت نشان نمیدهد. منتهی روزه فقط گرسنگی و تشنگی نیست. حضرت فاطمه(س) فرمودند من فقط از خدا یک چیزی میخواهم من از خدا فقط خودش را میخواهم. به من اجازه بدهد بیشتر جمال او را ببینم. ببینید چقدر فاطمه(س) بزرگ است. میگوید کل دنیا را در سینی به من تعارف کردی نمیخواهم من از همه اینها خودم را بزرگتر میبینم. این یعنی عزت. تمام دنیا برای انسان مقدمه است. خب من انسان هستم. فرمود که فقط از خدا یک چیزی میخواهم اجازه بدهد «النظر إلی وجه الکریم» بگذارد به جمال او بیشتر نگاه کنم و بهتر خودش را به من بشناسد. از خداوند یک چیزی میخواهم که بگذارد به او نزدیکتر بشوم.
روزه، فرمودند وقتی که روزه میگیرید بعدش با قبلش فرقی میکنید یا همان آدم هستید؟ باز هم همان حسادتها، همان حرصها، همان کینهها، همان افسردگی، همان ترس. اگر همانها هست آنچه شما گرفتهاید روزه نبوده است. گرسنگی و تشنگی را تحمل کردهاید، روزه آدم را تغییر میدهد. اعتیاد، گرانفروشی، این کلاه آن را بردارد این کلاه او را بردارد معلوم میشود هدف این تغییر و اصلاح انسان است. حضرت امیر(ع) فرمودند اینهایی که میبینید عبادت و اطاعت برایشان یک کمی سخت است برای این که فکر کردند که ما اینجا همین طوری به دنیا آمدیم شانسی! و تا ابد هم اینجا هستیم. دیدید بعضی اوقات فکر میکنیم اینهایی که میمیرند اتفاقی مردند. در ذهن خیلی از ما این است که ما که نمیمیریم، اینها که مردند طفلیها یک اتفاقی برایشان افتاده و بدشانسی آوردند! اصلاً کسی نمیماند. فرمودند وقتی زیر تابوت کسی میروید اگر عاقل باشید آن روزی را هم میبینید که زیر تابوت شما هستند. شاید نفر بعدی فردا پسفردا تو باشی. شاید هم نه، قطعاً یک روزی نوبت توست. اینهایی که نماز، روزه و حجاب برایشان هیچ اهمیتی ندارد، گناه و فساد و فحشا و این کارها برایشان عادی است برای این است که نه آخرت را نه خدا را باور میکنند. نمیگویم بیدین و ضد مذهبی هستند اما فکر میکنند تا ابد اینجا هستند. اعتکاف قبلی خیلیها شرکت کردند اما دیگر در این دنیا نیستند به آن عالم رفتند. ما هم میرویم. بعضیهایمان ممکن است هفته بعدی نباشیم، بعضیها هم 6 ماه دیگر. بعضیها 6 سال دیگر. گفتند منتظر مرگ ننشینید زندگیتان را بکنید اما آماده مرگ باشید. چشم بهم بزنید دنیا تمام میشود. اصلاً تمام شد. ریشهایمان سفید شده باز هم به همدیگر میگوییم بچهها برویم فلانجا. یک وقتی یک بچهای گفت این پیرمرد، من دوروبرم را نگاه کردم ببینم به چه کسی گفت پیرمرد، دیدم هیچ کس نیست. خیلی تکان خوردم که به من میگوید پیرمرد.
حضرت امیر(ع) میفرماید که «إنّما الدُّنیا مُنتَهى بَصَرِ الأعمى،» آنهایی که عقلشان کور است دنیا را آخرت خط میدانند. انسان را یک موجود مادی موقت میدانند. مفهوم ابدیت را نمیفهمند. نمیفهمند که انسان نابود نمیشود ما تا ابد هستیم ما ابدی هستیم ما دیگر نابود نمیشویم. اینهایی که عقلشان کوتوله است چون کور هستند روح و عقلشان کور است منتهای بینششان و سطح فکرشان همین 40- 50 سالی است که اینجاست. «لا یُبصِرُ مِمّا وراءها شیئا،» فکر میکند پشت پرده این عالم طبیعت هیچی نیست. نمیفهمد که این عالم دنیا یک قطره است اصل اقیانوس آن طرف است مادی نیست معنوی است. اینجا مثل قله یک کوه یخ است که تمام آن کوه زیر آب است یک قلهاش بیرون است. وقتی نادان است این قله را میبیند میگوید همینقدر است! آن کسی که مسائل را میفهمد میفهمد نه اینطور نیست این عالم ماده و طبیعت بخش دیدنی محسوس عالم است اصل عالم غیب است. غیب یعنی محسوس نیست، معقول است. مشروط است. میفرماید سطح فکر و ته نگاه افرادی که بینا نیستند حقیقت را نمیبینند همین دنیاست فکر میکند ما آمدیم برای همین 40- 50 سال که اینجا به ما خوش بگذرد. بعد مدام مشکل پیش میآید ناراحت میشویم که چرا مشکل پیش آمد چرا فلانی مریض شد؟ چرا بدهکار شدیم؟ چرا پدرم مرد؟ چرا من سرطان گرفتم؟ و... برای این که اصلاً نمیدانیم فلسفه آمدن ما به اینجا چه بوده است؟ ما اتفاقی نیامدیم، شانسی نیامدیم شانسی هم نمیرویم، همه ما هم میرویم. این نماز و روزه و اعتکاف و فکر و ذکر برای این است که آدم این مسائل را بفهمد و باور کند. فرمودند آدمهایی که عقلشان صرفاً در حوزه همین محسوسات و مادیات است وراء این عالم طبیعت هیچی نمیبینند و تا نوک دماغشان را میبینند. فقط آن چیزهایی برایشان مهم است که به درد همین چند سال و چند ده سال اینجا میخورد. چیز دیگری برایشان مهم نیست. حضرت امیر(ع) فرمودند که اکثرتان همه میدانید که میمیرید ولی انگار که نمیدانید. اینهایی که در این چند سال در فامیل و همسایههایتان بودند آنها را میدیدید الآن کجا هستند؟ نیستند! اصلاً انگار اصلاً نبودند. فردا هم نوبت من و شماست. حضرت امیر(ع) فرمودند: «إنّما الدُّنیا مُنتَهى بَصَرِ الأعمى،» آنهایی که حقیقت عالم را نمیبینند تا نوک دماغشان را میبینند فقط همین 40- 50 سال اینجا را میبینند. «لا یُبصِرُ مِمّا وراءها شیئا،» پشت این پرده که اصل هستی آنجاست اینها هیچ بویی از آن نبردند فکر میکنند همینجاست «و البَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ،» اما آنهایی که بصیر هستند چشم عقل و قلبشان بیناست میفهمند که ما اینجا نیامدیم برای همین 40- 50 سال، معنی ندارد. یعنی چه که به دنیا بیایی بخوری بخوابی و مشکلات و رنج و دعوا و خنده و گریه، بعد هم برویم تمام؟! اصلاً یعنی چه؟ مدام صبح شب، بخواب پاشو، بخور برو دستشویی، که چی؟ همینطور دور خودمان میچرخیم، صبح شب، صبح شب، جمعه شنبه، جمعه شنبه، یکشنبه، دوشنبه، فروردین و اسفند، بازدوباره فروردین و اسفند! خب که چی؟ حضرت امیر(ع) میفرماید آنهایی که عقل و بصیرت دارند متفکرانه به زندگی نگاه میکنند میفهمند که این دنیا خودش نمیتواند هدف باشد. زندگی خودش هدف خودش نیست. ما برای زندگی یک هدف دورتر و فراتر و مهمتری باید داشته باشیم. «و البَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ،» حضرت(ع) نگاهش را از این عالم عبور میدهد و کل هستی را میبیند. «و یَعلَمُ أنّ الدّارَ وراءها،» میفهمد خانه اصلی ما اینجا نیست. یک چند سال و چند ده سالی ما اینجا هستیم. خانه و قرارگاه اصلی ما اینجا نیست بلکه در عالم بعد است. این دنیا راهرو و یک جاده و پل است داریم از آن عبور میکنیم، هدف آن طرف پل است، هدف آخرت است. ما باید برای آنجا آماده باشیم. دنیا مزرعه و مقدمه است آخرت اصل و هدف است. چطوری؟ دنیایت را آباد کن، علم، تولید ثروت، قدرت، ازدواج، شادی، تفریح، نظم و... همه اینها باید باشد اما وسیله باشد نه هدف. حضرت امیر(ع) میگویند هدفتان ابدیت باشد آن وقت بدانید که «یَعلَمُ أنّ الدّارَ وراءها،» آن خانه اصلی اینجا نیست بعد است. از عالم طبیعت بیرون میرویم. «فالبَصیرُ مِنها شاخِصٌ، و الأعمى إلَیها شاخِصٌ،» - خیلی جالب است- آدمی که مادی است دنیا را بنبست میبیند فکر میکند اینجا آخر خط است! آدمی که معنوی است بنبست ندارد همه راهها تا ابد باز است. او فراسوی این دیوار چیزی نمیبیند، هیچی نمیبیند ولی این میبیند و میفهمد که هستی خیلی بزرگتر از اینجاست. این یک بخش کوچکی از هستی است. فرمودند هم او و هم این، هر دویتان از دنیا میروید. هم کافر، هم مؤمن، هم مادی، هم الهی، هم آدم خوب، هم آدم بد، هر دویتان میروید کسی اینجا نمیماند. منتهی دوجور میروید «البَصیرُ مِنها شاخِصٌ،» آن کس که چشمهایش باز است و میبیند از اینجا توشه برمیدارد و از اینجا سفر میکند و میرود بارش را اینجا میبندد آنچه که بعد از این عالم به دردش میخورد ایمان و عمل صالح است. چقدر برای خدا حرف زدی، چقدر برای خدا خدمت کردی، چقدر برای خدا از بعضی از لذائذ و حرام گذشتی؟ او اینطوری زندگی میکند یعنی هر روزش یک عالمه امکانات و توشه برای خودش آماده میکند. توشه این عالم ایمان و عمل صالح است. همین تقوا، اخلاق، همینهایی که گفتند و امثال من خیلی ضعیف هستیم. این «منها شاخص» او «إلیها شاخص» آن کسی که اهل مادیات است تمام توجهش به اینجاست. آن کسی که اهل حقیقت است توجه به دنیا دارد اما میخواهد از دنیا برای آخرت بکَند. و هر دو شاخص هستند. «و البَصیرُ مِنها مُتَزوِّدٌ ، و الأعمى لَها مُتَزوِّدٌ.» هر دو دارند چیزی جمع میکنند. این دارد برای همینجا جمع میکند او دارد از اینجا برای ابدش جمع میکند. هر دو دارند جمع میکنند. چه جمع میکنند؟ چیزی که برای اینجا به درد میخورد و چیزی که تا ابد به دردتان میخورد. ببینید زور و ثروت و... همه اینها تا بهشت زهراست. وقتی ما را آنجا میبرند روی تخت میخوابانند و بدنمان را غسل میدهند و تحویل کرمها توی قبر میدهند از اینجا به بعد دیگر ما نه ثروتمند هستیم، نه فقیر هستیم، نه خوشگل هستیم، نه زشت هستیم، نه دکتریم، نه کارگریم، هیچی نیستیم. از آنجا به بعد تا ما را دفن کنند همه ما جنازهایم دیگر نمیگویند آن حضرت آقای کی را بردار یا خانم فلان را بیاور، همه ما یک اسم داریم آن هم جنازه است! بعد از آن هم که دیگر هیچی، تمام چیزهایی که در دنیا برایمان مهم بود آنجا هیچ اهمیتی ندارد. یک چیزهایی که ما اینجا نمیگیریم حضرت امیر(ع) میگویند آنجا خواهید دید که چقدر مهم است! کسانی که در دنیا مهم نبودند و اصلاً کسی محلشان نمیگذاشت یک مرتبه میبینید یک مرتبه عجب آدمی بوده، اینجا گمنام بوده ولی در آسمانها مشهور بوده، یک کسانی اینجا مشهورند ولی آنجا یک آدم بیخودی است. فرمودند «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْیَا قَدْ أَدْبَرَتْ،» چشم بهم بزنی دنیا تمام شد و رفت! «وَ آذَنَتْ بِوَدَاع،» اذان خداحافظی را خواند صدای آن با بشنو. این دور و بریهای تو که دارند یکی یکی میمیرند، مادربزرگ و پدربزرگتان، عمو، خاله، عمه، همسایه، معلمتان که میمیرند این صدای اذان خداحافظی است. نفر بعدی هم تو هستی. یا دو نفر بعد دو هستی. فرمودند دنیا تمام شد «وَ آذَنَتْ بِوَدَاع،» چشم برهم بزنی خداحافظی است. «وَ إِنَّ الآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ، وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلاَع،» و آخرت پشت در است، آمد، شروع شد، «أَلاَ وَ إِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمارَ،» بدانید که تا در دنیا هستید فرصت قوی شدن، تمرین و آزمایش را دارید، با همین روزه، نماز، عمل صالح، خدمت به مردم و همین چیزهایی که گفتند مستحب و واجب و مفید و معروف است و با ترک هرچه که گفتند حرام است. میگوید تا همینجا هستید خودتان را قوی کنید و «وَ غَداً السِّبَاقَ،» امروز روز غنی شدن و فردا (قیامت) روز مسابقه است. «وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغَایَةُ النَّارُ،» هرکس در آن مسابقه ببرد بهشتی است و هرکس ببازد جهنمی است. و آنها به این سادگی نیست.
پس اینهایی که عرض کردم عزت از اینجا شروع میشود. اگر کسی گفت هدف من همینجاست زود شکست میخورد و ذلیل میشود با یک رشته تسلیم میشود و میترسد. هو میکنند، مسخرهاش میکنند، حرفش را پس میگیرد. این ضعیف و ذلیل است. اما کسی که اینها را باور کند خیلی قوی و اصیل است. دعای امّ داود را شنیدید که در همین ایام بعد اعتکاف میخوانند. این خانم امّ داود را میدانید که کیست و قضیهاش چه بوده است؟ خانم امّ داود اسمش فاطمه است چون اسم پسرش داود است به نام امّ داود او را میشناسند. ایشان خودش، پدرش، مادرش، خانوادهشان، بچهاش همه مبارز بودهاند. این دعای امّ داود یک دعای سیاسی است اینها مجاهدانی بودند که توسط حکومت یکی یکی شهید میشدند یا به زندان میافتادند. پسر این خانم داوود که بارها اسیر میشود و شکنجه میشود از یاران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است. سن او به امام صادق(ع) نزدیک است و هر دوی اینها از امّ داود شیر خوردهاند. یعنی این خانم مادر شیری یا رضاعی امام صادق(ع) هم هست. داود در واقع برادر شیری امام صادق(ع) هم میشود. اصل خود اینها از سادات حسنی است. یعنی این خانم از نبیرههای امام حسن(ع) است. امام حسن که شهید شدند، چون میدانید که این اسمها ممنوع بود هرکس اسم فرزندانش را علی، فاطمه، حسن و حسین میگذاشت اینها پیام سیاسی داشت و حکومتها با آنها برخورد میکردند لذا ائمه(ع) اسم چندتا پسر را یک دفعه همه را علی میگذاشتند. علی اکبر، یعنی بزرگه. علی اصغر، علی کوچکه. علی اوسط، علی وسطی. فاطمه کبری یعنی فاطمه بزرگ. صغری یعنی کوچک، فاطمه صغری یعنی فاطمه کوچولو. عمداً چندتا بچه را اسمشان را فاطمه میگذاشتند برای این که گذاشتن این اسمها از طرف حکومت بنیامیه جرم بود. دهها سال دستور دادند روی همه منبرها به علی فحش بدهند و امام را لعنت کنند. این جنایات معاویه بود که مدتی بعد از او هم ادامه داشت. حسن مثنّی که حسن شماره دو میشود که پسر امام حسن(ع) است که ایشان هم شهید شد. باز فرزند ایشان، حسن مثلث گذاشت، حسن شماره سه. یعنی شما حسن را کشتید ولی حسن ادامه دارد همه ما را باید بکشید. امام سجاد(ع) که در عاشورا اسیر بودند خب اینها را که در اسرا آوردند ابنزیاد تحقیر و توهین کرد و متلک گفت، که حضرت زینب(س) با آن سخنرانی زیبا توی دهن او زد بعد یک چیزی گفت که امام سجاد(ع) آن لحظات بیمار بود هم در زنجیر بود با آن وضع فشار سنگین روحی، امام سجاد(ع) هم به کنایه به این جواب داد. بعد این برگشت گفت که تو با کی بود؟ اسم تو چیست؟ گفت علی. گفت کدام علی؟ گفت علیبنالحسین پسر حسین. گفت علی پسر حسین را که ما کشتیم علی اکبر را، گفت نه همه ما علی هستیم ادامه علی هستیم. گفت این را ببرید که مثلاً کارش را تمام کنند. داشت میرفت امام سجاد(ع) در زنجیر نوجوان بود، گفت به کشتن تهدید کردی؟ نمیدانی که «کرامتنا الشهاده» تو نمیفهمی که شهادت برای ما یک فرصت است نه تهدید؟ شهادت هدف ماست، تو ما را به شهادت تهدید میکنی؟ «القتلُ لنا عاده» ما به کشته شدن عادت کردی. شما همه ما را میکشید «و کرامتُنا الشهاده» شهادت برای ما یک فرصت است یک شکست نیست ما آرزوی آن را داریم. یک بعد حضرت زینب(س) باز درگیر شدند.
این دعا و اعمال امّ داود، در منابع شیعه هست، در یکی دوتا منابع اهل سنت هم هست با این که اصل و فرع آن، مربوط به اهل بیت(ع) و شیعیان بوده است. داود چند بار بازداشت شده و در جنگهای مختلف درگیر بوده و مجروح شده، اصلاً حسن مثنّی جانباز روز عاشوراست. خانم او فاطمه دختر امام حسین(ع) است خود حسن مثنّی پسر امام حسن(ع) هر دوی اینها در عاشورا بودند. حسن مثنّی مجروح شد جانباز بود و به یک وضعیت خیلی خاص و استثنایی توانست و از دست دشمن او را خارج کردند و شهید نشد به مبارزات خود ادامه داد این خانم هم، فاطمه دختر امام حسین هم این زن و شوهر، این دوتا جزو کسانی هستند که از بعضی از قضایایی که از عاشورا نقل شده، دوتا نقل کردند هر دو در عاشورا بودند بعدها داود در مبارزات دیگر، زمان خلیفه بعدی (منصور) زمان بنیعباس او را بازداشت کردند به عراق بردند تا مدتی خبری نیامد برای امّداود مدام خبر میآوردند که داود زندان است او را از مدینه به عراق (بغداد) بردند اعدام شد، تیرباران شد، زیر شکنجه شهید شد، باز یکی میآمد میگفت نه هنوز زنده است ما او را دیدیم، یکی دیگر است که زندان است و... خیلی به ایشان فشار آمد با این که خود ایشان هم زن مبارز و محکمی بود. یک وقتی میآید دیدن امام صادق(ع)، وقتی دارد میرود امام میفرمایند که از داود چه خبر؟ چون خیلی از سادات حسنی، بستگان امام صادق(ع) و امام باقر(ع) را، نسل امام حسن(ع) تقریباً همهشان اهل جنگ مسلحانه و درگیری بودند و خیلیها شهید شدند. چندین جا هم حکومتهای دینی تشکیل دادند و بخشهایی از حکومت را گرفتند. منصور دوانیقی لشکری به مدینه میفرستد دو نفر از سادات حسنی (محمد و ابراهیم) که نوههای همان حسن مثنّی هستند آنها حکومت را شکست میدهند و در عملیاتهای بعدی کل لشکرش را میآورد و این دوتا شهید میشوند و پدر این دوتا به نام عبدالله که نوه امام حسن مثنی میشود این را دستگیر میکنند و بخشی از مجاهدین علوی و سادات حسنی و شکنجههای خیلی شدید، و زیر شکنجه خیلی از اینها را مرد و زن را شهید میکنند. داود جزو همینهاست که اسیر شده است. یک وقتی ایشان برای دیدن امام صادق(ع) خدمت امام میآید و هیچی نمیگوید دارد بیرون میرود امام صادق(ع) میفرمایند که از داود چه خبر؟ ایشان گریهاش میگیرد و میگوید خیلی از بچههای ماها را گرفتند و کشتند و من از داود بیخبرم و یک مفقودالاثر است که هر روز خبر شهادت او را برای من میآوردند. خیلیها التماس دعا گفتند و من خودم هم دعا کردم ولی این مشکل حل نمیشود آنجا بود که گریهام گرفت. بعد امام صادق(ع) فرمودند که شما چرا دعای استفتاح را نمیخوانید؟ همین دعایی که میگویند دعای امّ داود است. فرمودند این دعا خیلی مهم و مؤثر است من هم دعا میکنم، شما هم بخوانید. امام صادق(ع) فرمودند این دعا را که شروع میکنند شب پیامبر(ص) را خواب این خانم فاطمه (ام داود) خواب میبیند که پیامبر به او میگویند که داود آزاد شد. دو ماه از این قضیه میگذرد داود میآید در حالی که خیلی شکنجه شده، لاغر و زخمی است. از او میپرسند چه زمانی آزاد شدی؟ همان شب که ایشان این دعا را خوانده، دعایش که تمام شده او آزاد شده است. باز راجع به آزادی او بحثهایی شده که من وارد فروع آن نمیشوم.
طبق یک نقل هم بعد از این که داود آزاد شد پیش امام صادق(ع) بردند ایشان گفتند که میدانید چطور آزاد شدی؟ گفت نه. فرمودند برای دعای مادرت که این دعا بود، و علت آن هم این بود که وقتی این دعا خوانده شد منصور همان شب خوابی دید و در آن خواب بخاطر بازداشت تو تهدید شد و آنقدر آن شب ترسید که دیگر خوابش نبرد و دچار توهم و ترس شد، به این دلیل دستور داد تو را آزاد کنند. یعنی خداوند اینطوری دو – سه دور چرخاند که هیچ کس نمیتواند باور کند. حالا بخواهید مادی هم بگویید میتوانید بگویید او یک خواب اتفاقی دید! او هم اتفاقی آزاد شده! نه هیچ کدام اینها اتفاقی نبوده است. یکی دو فراز دعای امداود را بگویم. اینجا یک صفتهایی را اسم میبرد و به خداوند میگوید این صفات فقط برای توست. اگر بقیه چیزی هم دارند اشعه نور توست و اصل تویی. در این دعای ام داود میگویید « اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ» خدایا حمد فقط برای توست. وقتی مقدم میشود و اول «لکَ» میگویند یعنی برای تو، بعد آن را میگویند یعنی انحصار. یعنی ما هرکسی را حمد کنیم در واقع اصل آن حمد توست تو را باید حمد کرد چون هرکس هرچه دارد برای توست. «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الْمَجْدُ» عزت برای توست. ببینید عزت و قدرت این نگاه میآورد. وقتی معتقد باشید هرچه مجد است برای خداست دیگر نمیتوانید ذلت نشان بدهید. امام(ره) میگفت اینهایی که از آمریکا میترسند برای این که تهذیب نفس نکردند و توحیدشان مشکل دارد. خیال میکنند غیر از خدا واقعاً مؤثر اصلی است. اصل اوست. به او وصل بشوید تمام اینها شکست میخوردند. خب دیدیم که در این 40 سال شد. خب شما بعضی از بچهها نبودید از هزارتا مانع عبور شد. «وَ لَکَ الْعِزُّ» به خدا میگوید عزت فقط توست. هرکس با توست عزت دارد. «وَ لَکَ الْفَخْرُ وَ لَکَ الْقَهْرُ» به کسی و چیزی جز تو نمیشود مفتخر شد. غیر از تو هرچه به غیر از تو وصل بشویم ننگ است نه فخر. «لَکَ الْقَهْرُ» قدرت و غلبه برای توست. هرکس هر کاری بکند در چارچوب اراده و مشیت توست، تو همه کارهای. «لَکَ النِّعْمَةُ.» هرچه که من دارم ولو واسطه آن کسان دیگری هستند ولی اصل آن از توست اینها واسطه هستند. هر نعمتی که من دارم برای توست برای من نیست. اگر این زندگی برای ما بود پس چرا میمیریم؟ اگر زندگی برای خود ما باشد چرا میمیریم؟ باید تا ابد باشیم. پس زندگی هم برای ما نیست به ما میدهند و از ما میگیرند. قدرت، ثروت، حافظه، هوش، فهم، ذهن، زیبایی، محبوبیت، هرچه که داریم میگوید «لک النعمه، لک العظمه» تو بزرگی، بقیه همه در پیش تو کوچک هستند کسی نیستند. اینها عزت و قدرت میآورد. «لک الرحمه، لک المهابه» هرچه رحمت و عشق در این عالم است اصل آن تو هستی. مهابت و هیبت، هیبت توست ما از هیچ هیبت دیگری نمیترسیم. اینجا عزت و قدرت میآید. «لک السلطان» سلطه و قدرت، سلطنت حقیقی بر کل عالم، این میلیاردها کهکشانها همه به دست توست. «لک البهاء» همه زیباییها برای توست. هر چیز زیبایی در این عالم میبینید یک شعاعی از زیبایی توست. «لک الامتنان» فقط تو بر ما منت داری. ما زیر بار منت هیچ کس جز تو نمیرویم. «لک التسبیح» فقط تو را باید تسبیح کرد یعنی فقط تو هستی که از همه عیبها منزه هستی. بقیه همه معیوب هستیم و مشکل داریم. تویی که مطلق هستی ما نسبی هستیم. «لک التقدیس» فقط تو و هرچه به تو مربوط است مقدس است. مقدس دیگری وجود ندارد. «لک التحلیل، لک التکبیر» فقط به تو میشود گفت اکبر. لاالهالاالله فقط در مورد تو صدق میکند. «لک ما یُری و لک مالا یُری» هرچه دیده برای توست و هرچه دیده نمیشود آنها هم برای توست چیزی نیست که مربوط به تو نباشد. «لک ما فوق السماوات اولی» هرچه بالا در این میلیاردها میلیارد کهکشان است، میدانید میلیاردها میلیارد کهکشان است باز در هر کهکشان چقدر منظومههاست، در هر منظومهای چقدر چیز هست، ما در یک گوشهای از دنیا مثل یک عدس کوچکی وسط اقیانوس هستیم از این هم کوچکتر. اصلاً تا الآن هم نفهمیدند فضا تا کجا هست. این سماوات سبع که قرآن میگوید هفت آسمان، یعنی بینهایت آسمان؟ یعنی چی؟ الآن میگوییم آن چیزهایی که فوق آسمانهاست اصلاً ما خبر نداریم «لکَ» برای توست «و لک ما تحت الثری» همه آن چیزهایی که زیر خاک و زیر پای ماست همه از توست، «لک ارضون السفلی» زمینها و طبقات پایین برای توست، «لک آلاخرت و الاولی» ابدیت و آخرت برای توست، این دنیا برای توست، «لک ما ترضی به الثناء» فقط تو را باید ثنا گفت دیگران را باید تشکر کنیم، خداوند گفته هرکس به تو خدمت کرده و محبت کرده باید از او تشکر کنی. اگر از آدمها، از پدر و مادرت و هرکس که به تو لطف کرده، اگر تشکر نکنی خدا را شکر بگویی آن شکر خدا قبول نیست. منتهی فرمودند هرکس به شما لطفی میکند باید از او تشکر کنید اما در دلتان تشکر اصلی از او باید باشد ولی از همه تشکر کنید. خدا ما نمیدانیم چه ثنایی در حق تو مناسب است تو میدانی ما نمیدانیم، همان که تو راضی هستی و قبول داری، همان ثناء که به حق ما نمیرسد و عقل ما به آن نمیرسد همان هم فقط برای توست، «والحمد و الشکر و النعماء» حمد برای تو، شکر برای تو، همه چیز برای توست و همه چیز برای تو. درود بر جبرئیل و سلام بر میکائیل. جبرئیل فرشته آگاهی و وحی، عزرائیل فرشته مرگ که ما را از این عالم به عالم بعد میبرد. سر بر میکائیل و سلام بر... که ادامه دعاست که انشاءالله خودتان بعداً این دعا را بخوانید و ما را هم دعا کنید.
برای همه از دست رفتگان خودتان، پدر و مادر، پدربزرگ، مادربزرگ، عمو، همه، نزدیکان، معلم، دوستانمان که رفتند همه کسانی که یک حقی به گردن ما و شما دارند برای همهشان و برای درگذشتگان خودتان و ما، مرحوم پدرم، اخوی شهید ما و دیگران، و همه شهیدان، فاتحه مع الصلوات. وسط دعاهایتان مخصوصاً روز آخر یک لحظه هم ما را دعا کنید مخصوصاً این کوچولوها.
هشتگهای موضوعی